به دلیل تلاطم ها و چالشهای شدید سیاسی،اقتصادی و اجتماعی در مناطق مختلف جهان، خصوصا در کشورهای جهان سوم از یک سو و سرعت فزاینده گلوبالیزاسیون از سوی دیگر، مهاجرت انسانها در طی چند دهه اخیر به شدت افزایش یافته است و این روند هنوز ادامه دارد.
کشورهای مختلف، خصوصا کشورهای اروپائی که با موج شدید مهاجرین روبرو شده اند، از قبل فاقد دیدگاههای نظری تبیین شده ای در این خصوص بوده اند و به همین دلیل اغلب مهاجرین در کشور مقصد مهاجرت، خود را بر بستری از ناهمواریهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سرانجام روحی- روانی یافته اند که این مشکلات، موانع جدی بر سر راه بکارگیری استعدادها و توانائیهای فردی آنها بر جای نهاده است. از این رو، پیوند، تطبیق، ترکیب و یا حل شدن در جامعه جدید از موضوعاتی هستند که هنوز مشکل روز کشورهای مهاجرپذیر از یک سو و مهاجرین از سوی دیگر می باشند. در این خصوص، برای بررسی مشکلات و جستجوی راه حلها، اصولا فقط تعریف اینتگراسیون از زاویه کشورهای مقصد مهاجرت و دیدگاههای نظری آنها کافی نیست، بلکه توجه به دیدگاههای مهاجرین، انتظارات و گوناگونیهای آنها برحسب کشور مبداء مهاجرت و ارزشها و الگوهای فرهنگی آنها ضروری می باشد.
بنا بر اشارات فوق، در این مبحث تلاش می شود تا از یک سو دیدگاه های نظری مطرح در کشورهای مقصد مهاجرت ترجمه گردد و از سوی دیگر به تجزیه و تحلیل اینتگراسیون از زاویه مشکلات مربوط به مهاجرین پرداخته شود.
دیدگاه ها در باره اینتگراسیون در کشورهای مقصد مهاجرت
ترجمه از سایت : Wikipedia
اینتگراسیون یک کلمه لاتین است که آن هم از کلمه یونانی entagros (به معنی بکر, دست نخورده و کُل) گرفته شده است. در زبان آلمانی به معنی “به وجود آوردن یک مجموعه” توصیف میشود و کاربرد آن در زبان آلمانی در زمینه های زیر می باشد.
۱ – اقتصادی و اجتماعی ۲ – زبانشناسی ۳ – پزشکی ۴ – تکنیک ۵ – ریاضیات ۶ – اطلاعات .
( از بین موارد فوق، به زمینه اجتماعی که برای مهاجرین دارای اهمیت بیشتری است، پرداخته میشود.)
اینتگراسیون در زمینه اجتماعی:
اینتگراسیون در جامعه شناسی به معنی بازسازی و دوباره ساختن یک اجتماع و یا یک جامعه به نحوی است که طی پروسه هایی ، باعث تغییر دائمی نگرشها و رفتارها می گردد.
اینتگراسیون می تواند از یک سو شامل رابطه افراد با گروهها ، از سوی دیگر روابط بین گروهها ، لایه های اجتماعی ، فرهنگها و فرقه ها در درون یک جامعه با یکدیگر و یا همچنین روابط بین جوامع مختلف باشد . هدف اینتگراسیون ساختن بنا و نظامی جدید برای جامعه است.
اینتگراسیون فقط شامل همسان شدن در گستره جامعه موجود نیست بلکه خلق یک جامعه جدید است که محتوای آن، گروههای مهاجر با حفظ ارزشها، فرهنگ و هویت فردی آنها را نیز در بر دارد.
به این گونه، مهاجرین می توانند خود را موفقییت آمیز با جامعه موجود تطبیق دهند و حتی انسانهای مهاجر معلول نیز در چنین رویکردی می توانند به شکل مطلوبی خود را با سیستم کاری و نظام آموزشی همراه سازند.
اما باید در نظر داشت که هنوز تلاشها برای دست یافتن به یک تعریف و معنی دقیق و واحد از اینتگراسیون به جائی نرسیده است، چرا که اهداف سیاسی دنبال شده برای اینتگراسیون متفاوت بوده و به همین خاطر تا کنون نتایج متضادی را نیز به همراه داشته است.
اغلب اوقات، همسان شدن و اینتگراسیون به یک معنی به کار برده می شوند و یا به اشتباه به جای یکدیگر بکار برده می شوند. در حالیکه آنها دارای دو پروسه متفاوت و با پیامدهای مختلف می باشند.
امیل کوبی معتقد است که، همسان شدن بیانگر مختصاتی برای نزدیک شدن بر پایه برابری و همسان شدن همه جانبه و یا طی نمودن این پروسه می باشد.
(Kobi, Emil E.: Was bedeutet Integration? Analyse eines Begriffs. In: EBERWEIN(
الگوهای مختلف برای اینتگراسیون و نتایج آنها
مدل همسان شدن (Assimilation)
مطابق این مدل ، فرهنگ جامعه پذیرنده بدون هیچگونه تغییری باقی می ماند و مهاجرین بایستی خود را با جامعه جدید همسان سازند و بیگانه بودن را رها ساخته و خود را به گونه ای تغییر دهند که تفاوت محسوسی بین آنها و جامعه موجود احساس نشود. در این مدل تطبیق مهاجرین با محیط جدید، مسئله فردی است و خود فرد باید آنرا عملی سازد.
مدل ترکیب شدن (Melting-pot(Schmelztiegel
این نظریه امریکائی مخالف آن است که فقط مهاجرین خود را تغییر دهند. این مدل میگوید که مهاجرین و جامعه پذیرنده با هم همانند فلزات مختلف ذوب می شوند و آلیاژ و هویت جدیدی را بوجود می آورند که در بردارنده آن گروه از ویژگیهای فرهنگی است، که مهاجرین با خود به همراه آورده اند و همچنین ویژگیهای فرهنگی جامعه پذیرنده می باشد و کیفیت این محصول بستگی به هر دو سوی آن دارد.
مدل رفتار با بی تفاوتی یا عدم مداخله در امور یکدیگر ( Urbane Indifferenz )
جورج سیمل معتقد است که انسانها باید درشهر بزرگ جدید و یا کلانشهر، با فاصله از یکدیگر و پذیرش تفاوتهای فردی زندگی کنند و منافع و فضای شخصی آنها باید مطابق دیدگاهشان تامین گردد. جورج سیمل اعتقاد دارد که در کلانشهر باید بیگانه بودن با یکدیگر را پذیرفت.
مطابق دیدگاه او اجباری برای مهاجرین و یا جامعه پذیرنده برای همسان شدن با یکدیگر وجود ندارد. در کلانشهر انسانها باید در نا آشنائی و با فاصله از یکدیگر زندگی کنند و از اینکه در امور فردی یکدیگر مداخله کنند، خودداری نمایند. او معتقد است که با بکار گیری این مدل ، فضای اجتماعی برای همزیستی مسالمت آمیز برقرار می گردد.
مدل کنار هم چیدن جزء فرهنگ ها یا مدل موزائیکی ( Mosaik kleiner Welten )
در این مدل نیز همانند مدل قبلی تفاوتها و فاصله بین فرهنگهای مختلف باقی می ماند اما اینتگراسیون به گونه ای دیگر تحقق می یابد.
مطابق این مدل، می توان جامعه شهری را بصورت گروههای اجتماعی که با یکدیگر بیگانه هستند در نظر گرفت. یا به تعبیری شهر را می توان مشابه یک دنیای کوچک شده که از موزائیکهای کوچک تشکیل یافته است، در نظر گرفت که جزء فرهنگ ها( موزائیک ها سمبل فرهنگ های کشورها و مناطق مختلف جهان است ) این سطح را بین خود تقسیم کرده اند.
در این مدل فضاها و مناطق شهری بر اساس تفاوتهای فرهنگی از یکدیگر جدا می شود و از این طریق از در گیری های فرهنگی در بین شهروندان جلوگیری می شود.
در این مدل برای همسان شدن با یکدیگر اجباری وجود ندارد بلکه انتظار آن می رود که در طول زمان هماهنگی ها افزایش یابد.
برری در کتاب Theorie der Akkulturation می نویسد :
همزیستی فرهنگ های مختلف، سبب تغییر فرد و گروه طی یک پروسه زمانی می گردد. تغییرات الگوها با برقراری ارتباطات در درون یک گروه و یا جامعه چند فرهنگی آغاز می گردد و همه افراد یک گروه ، اعتقادات خود را در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگ اجتماعی و غیره وارد گروه می سازند و از یک سو تاثیر برگروه می گذارند و از سوی دیگر خود نیز تغییر می کنند. افزایش گوناگونی های فرهنگی سبب بوجود آمدن یک جامعه پلورالیزم می گردد.
برری معتقد است که هماهنگ شدن از یک سو همه گروه های مهاجر را در بر می گیرد و از سوی دیگر جامعه پذیرنده را به همراهی وا میدارد و مهمترین تغییرات گروه شامل موارد زیر است.
– تغییرات مربوط به شیوه زیست در محیط زندگی ( مثل الگوهای مربوط به شیوه سکونت و تمامی رفتارهای درون فضای شخصی و تاثیر پذیری روزافزون از جامعه)
– تغییرات مربوط به ادامه حیات ( مثل تغذیه، بیماریهای جدید )
– تغییرات موقعییت سیاسی ( مثل کنترل توسط جامعه مسلط ، استقلال و خودمختاری )
– تغییرات اقتصادی ( مثل نوع گذران ایام، شغل جدید )
– تغییرات فرهنگی ( مثل تغییر در باورهای مذهبی و نگاه جدید به موضوعات )
– تغییرات اجتماعی ( مثل تغییر در شیوه رفتار و معاشرت در درون گروه و جامعه )
* – کلمه اینتگراسیون در لغت نامه ها و متون مترادف با ۱- محاسبه انتگرال ( ریاضی ) ۲ – اتحاد عناصر مختلف ، ائتلاف، یکپارچگی و تمرکز ۳ – همزیستی ، همرنگی با جماعت و تطابق معنی شده است.
به نظر می رسد که هرکدام از معانی فوق وجوهی از معنی کلمه اینتگراسیون را بیان می کنند و هیچکدام به تنهائی بیانگر معنی کامل آن نمی باشند به همین دلیل در این متن از خود کلمه اینتگراسیون استفاده شده است.
نوشته شده توسط: همت قلاوند