( در ابتدا لازم به ذکر است اینتگراسیون مقوله ای وسیع و بسیار گسترده است و پرداختن به ابعاد و جزئیات آن می تواند از حوصله خواننده خارج باشد. به همین دلیل سعی می شود که به ابعاد کلی و زوایائی از آن اشاره گردد.)
در مبحث اول مدلهای مختلف اینتگراسیون از نظر محققین غربی ( که این کشورها اغلب مقصد مهاجرت هستند ) اشاره گردید. این مدلها شامل: مدل همسان شدن Assimilation ) )، مدل ترکیب شدن Melting-pot ( Schmelztiegel) ، بی تفاوتی نسبت به تفاوتها در محیط زندگی شهری و یا عدم مداخله در امور یکدیگر( Urbane Indifferenz ) و مدل کنار هم چیدن جزء فرهنگ ها یا مدل موزائیکی می باشند (( Mosaik kleiner Welten. گتو نیز مدلی قدیمی از زندگی جزء فرهنگ ها در کنار فرهنگ مسلط بوده است. هر چند روابط اجتماعی و تغییرات فرهنگی دنیای جدید را نمی توان با دنیای قدیم مقایسه نمود اما می توان بین مدل گتو و مدل کنار هم چیدن جزء فرهنگ ها یک تشابه شکلی یافت.
در فاصله دنیای قدیم تا قرون وسطی ( ۱۵۰۰- ۵۰۰ میلادی) ، دربرخی از شهر های کشورهای اروپائی و سایر قاره ها، یهودیان در یک محله شهری و یا یک خیابان و یا راسته فعالیت و یا سکونت داشتند و گاهی این محلات با دیوار از سایر محلات جدا می شد و ساکنان آن حد اقل ارتباط را با سایر گروه های اجتماعی داشتند. روابط اجتماعی و نوع فرهنگ تعریف شده مطابق دیدگاههای این گروهها، از نسلی به نسل دیگر منتقل می گردید. در دوره رنسانس تغییرات فراوانی در باورها و رفتارهای اجتماعی و سیاسی مسیحیان رخ داد و به تبع آن سبب تغییر رفتار نیز نسبت به جامعه یهودیان گردید. اما علیرغم آن بعضی از گتوها تا جنگ جهانی دوم نیز به حیات خود ادامه دادند.
مکانهائی که متعلق به یهودیان بود، به نام کوچه یهودیان ( Judengasse ) معروف بودند. در کشور آلمان می توان به موارد زیر اشاره کرد.
کوچه یهودیان فرانکفورت، سالسبورگ، اشتوتگارت و…
این گروه ها اغلب به صورت منفک و یا ایزوله از سایر گروه های اجتماعی زندگی می کردند و به این شکل از همزیستی گتو (Ghetto ) گفته می شد. این گونه جزء فرهنگ ها نمی توانستند با جامعه بزرگتر پیوند بخورند و ترکیب شوند و یا جامعه بزرگترامکان پیوند خوردن آنها را فراهم نمی کرد.
امروزه هنوز به شکل زندگی ایزوله شده مهاجرین، گتو گفته می شود.
***
در بسیاری از شهرهای ایران نیز تولید سنتی و حرفه های وابسته به آن، عاملی برای شکل گیری برخی از محلات و راسته ها بود. این گروه های اجتماعی روابط درونی تنگاتنکی با یکدیگر داشتند و اغلب نیز این نوع حرفه ها از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته بود و بسیاری از آنها دارای وابستگی های نسبی و سببی با یکدیگر بودند.
( مثل محله و یا راسته خراطان ، کفاشان، حلبی سازان، چینی فروشان و… که تا دو دهه پیش در شهرهای سنتی هنوز وجود داشتند.)
اما باید متذکر شد که تعامل، روابط گسترده و زندگی توام با صلح و آرامش با سایر صنوف و محلات شهری و زبان یکسان و اشتراکات فراوان، عواملی بودند که از ایزوله شدن Gettoisierung ) ) صنفی خاص جلوگیری می کرد. هر چند هر گروه از نظام کنترل درونی، بر پایه توزیع سنتی قدرت برخوردار بوده است ولی نمی توان شیوه گتو را برای آنها قائل شد.
اما در دوره هائی از تاریخ ایران،گروه هائی مجبور به مهاجرت اجباری از سرزمین خود به نقاط دور دست دیگری شدند که از آن جمله می توان به ورود گروهی از سیاهپوستان افریقائی به عنوان برده توسط هلندی ها و انگلیسی ها به سواحل جنوبی ایران و جزیره خارک در زمان نادرشاه افشار، کوچ اجباری کردها به کرد کوی در استان گلستان و برخی نقاط دیگر ایران ، لرها به استانهای سمنان و خراسان و شهرهای لوشان و منجیل در استان گیلان در دوره شاه عباس و در دوره ۵۰ ساله اخیر، مهاجرت زابلی ها و سیستانی ها به چند ین نقطه روستائی در استان مازندران اشاره نمود.
این گروه های مهاجر تا نسلهای بعد هنوز زبان مادری خود را حفظ نموده و بر اعتقادات و آداب و رسوم خود پایبند بوده اند. با مراجعه محلی می توان به وضوح هنوز آثاری از فرهنگ ایلی و زبان مادری که بیگانه با محیط پیرامون است ، مشاهده نمود. برخی از زابلی ها هنوز هم بعد از چند دهه مهاجرت در روستاهای زابلی نشین مازندران، اغلب لباسهای محلی خود را بر تن می کنند و با زبان خود سخن می گویند و در درون گروه خود زندگی می کنند.
با وجود آنکه این مهاجرت های گروهی در درون یک کشور و با زبان رسمی یکسان صورت پذیرفته است، اما با وجود این، مهاجرین در سرزمین های جدید با مشکلات و تنش های اجتماعی ، نا امنی و مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم کرده اند و از شانس برابر با ساکنان بومی برخوردار نبوده اند و همواره تا نسلهای بعد به عنوان غیر بومی نامیده می شده اند. بطوریکه بعد از گذشت دها سال از مهاجرت، گروه هائی از آنها در دوره انقلاب دوباره به سرزمینهای اجدادی خود برگشتند. بنا بر این اینتگراسیون پروسه ای سخت و دشوار و تابع پارامترهای فراوانی است.
در طول سه دهه اخیر، ایران به یکی از مقصدهای اصلی ملیونها افغانی مهاجرتبدیل شده است. گروههائی از آنها ایران را برای محل زندگی دائمی خود انتخاب کرده اند، گروه هائی به ایران مهاجرت کرده تا خود را به کمیساریای عالی پناهندگان در ایران معرفی کنند تا در صورت قبولی،از آنجا به سایر کشورها مهاجرت نمایند ( این روند به نظر می رسد که اتمام یافته است) و گروه هائی برای یک دوره کوتاه به ایران می آیند تا کار کنند و اندوخته ای پس انداز کرده تا دوباره به افغانستان برگردند. اما در هر شکل آن، مطابق ارزیابی های وزارت کشور، همواره بیش از دو ملیون افغانی در ایران سکونت داشته اند.
افاغنه ای که به ایران مهاجرت می کنند، عموما مسلمان شیعه هستند و به زبان فارسی صحبت می کنند و به لحاظ فرهنگی اشتراکات وسیعی را با ایرانیها دارا هستند. بنا براین از بستر مناسبی برای اینتگراسیون در جامعه ایرانی برخوردار هستند. اما با وجود این اشتراکات بزرگ ، افغانیا در ایران عمدتا مدل و پروسه ترکیب شدن را با سختی های فراوان طی می نمایند.
این گروههای مهاجر که اغلب از اقشار تهیدست افغانستان هستند، فاقد تخصص و تحصیلات بوده و به سرعت نیز جذب فعایتهای ساختمانی و خدماتی می گردند و بدون تغییرات کلی، به زندگی در شرایط جدید ادامه می دهند.
هر چند فقر و شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر این گروهها راه رشد فرزندان آنها را نیز دشوار می کند، اما با وجود آن نسل دوم آنها که در ایران بزرگ شده اند ، در تلاش هستند تا خود را به موقعییت بهتری ارتقا دهد.
آقای مسیح ارزگانی در مقاله ای به نام « مهاجرتِ فرهنگ پذیری و هویت ملی» در نشریه کلکین، متعلق به دانشجویان افغانی شاغل به تحصیل در دانشگاه اصفهان، در شماره های ۸ و ۹ آن می نویسد:
« درگذشته ها، سیل مهاجرین تازه وارد، سرزمینی را به تصرف در می آوردند و درآن فرهنگ و تمدن جدیدی را پایه گذاری می کردند؛ و یا تمدن جدیدی مرکب از فرهنگ و داشته های اقوام بومی واقوام مهاجرشکل می گرفت؛ اما در دنیای امروز مهاجران تازه وارد اغلب در جامعه و فرهنگ مأوای جدید جذب و هضم می شوند و به مرور زمان، فرهنگ ملی و بومی خود را از دست می دهند و در نهایت با بحران هویت وگم کردن ” اصل ” خویش مواجه می شوند. جامعه پذیری یا انطباق اجتماعی از پیامدهای قهری مهاجرت های امروزی است. در پرتو این پروسه، جوامع وگروه های مهاجر، آرام آرام بخشی از هنجارها، ارزش ها و باورهای بومی و ملی خود را از دست می دهند و عناصر و سازه های از فرهنگ مسلط در موطن جدید را می پذیرند.
بر بنیاد آنچه گفته آمد، فرهنگ پذیری – یا پروسۀ جذب آرام و تدریجی افراد وگروه ها در جامعه و فرهنگ غالب و جدید – از پیامدها و الزامات گریز ناپذیر مهاجرت های رایج در دنیای امروز است و پیامد قهری و علاج ناپذیر آن فرهنگ پذیری جدید نیز گم کردن هویت فرهنگی و ملی خود است که در نتیجه ای گسستگی میان نسل های پیشین و جدید بوجود می آید. این استحاله ای فرهنگی و هویتی، زیانبارترین پیامد مهاجرت های امروزی برای جوامع کوچک پناهنده در کشورهای مهاجرپذیر است.»
***
در امریکا مهاجرت و اینتگراسیون مقوله ها ی تاریخی، گسترده و مطالعه شده ای هستند. مکتب جامعه شناسی شیکاگو که در قرن جدید صاحب نفوذ وسیعی شده است، در ابتدا وجه عمده مطالعات آن در زمینه مهاجرت و اینتگراسیون بوده است. تئوریهای مهاجرت و اینتگراسیون در آنجا از درون الگوها و مدلهای مختلف موجود در جامعه و از مطالعات گسترده میدانی بیرون آمده است.
مدل کنار هم چیدن جزء فرهنگ هاMosaik kleiner Welten ) ) در امریکا در قالب محلات چینی ها، اروپائیها، ژاپنی ها، ایرانی ها و… در برخی از شهرها شکل گرفته و روابط اجتماعی این گروهها بر اساس منافع و همکاری متقابل جا افتاده است.
در کشورهای اروپائی این شکل اینتگراسیون کمتر دیده می شود و در مواردی که وجود دارد اغلب شکل تکامل نیافته ای از اینتگراسیون است و متعلقین به این گروه ها از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی فراوانی در رنج هستند که از آن میان می توان به گروه هائی از سیاهپوستان و عرب ها در فرانسه و کارگران ترک مهاجردر آلمان اشاره نمود.
***
اما چنانچه الگوهای فوق را به عنوان اشکال عمده اینتگراسیون در نظر بگیریم، باید دید که چه عواملی سبب جهت یابی و انتخاب یکی از اشکال فوق برای مهاجرین می گردد و این فرایند تابع چه پارامترها و عواملی است؟
باید پذیرفت که اینتگراسیون عملی یک باره نیست بلکه پروسه ای طولانی، همیشگی و چند وجهی و پیچیده است و عوامل فراوانی بر چگونگی آن اثر می گذارند. این فرایند از یک سو بستگی به فرد و یا گروه مهاجر و از سوی دیگر بستگی به شرایط جامعه پذیرنده دارد.
مهمترین عواملی که برای اینتگراسیون وابسته به فرد مهاجر است، به شرح زیر می باشد .
۱- فرهنگ کشوری که فرد مهاجر در آن رشد یافته چگونه بوده است؟
فرهنگ مقوله ای است که یاد گرفته می شود. انسانها در طول دوره زندگی همواره از جامعه خود و سایر جوامع و وسایل ارتباط جمعی آن را یاد می گیرند، تغییر می دهند و نو می سازند. فرد الگوهای ارزشی و رفتاری خود را نیز به طبع آن از فرهنگ خویش می گیرد و روابط بین فردی را با آن تنظیم می کند.
فرد مهاجر وارد جامعه ای جدید با فرهنگی متفاوت می شود در حالی که الگوهای رفتاری، طرح واره های ذهنی و معیار ارزش ها را او از کشور خود به همراه آورده است و به میزان تفاوتهای فرهنگی بین کشور مبداء و مقصد، تفاوتها ی فرد با جامعه جدید افزایش می یابد.
۲- کیفیت سیاست و دموکراسی در کشور مبداء مهاجرت
مهاجرینی که در جوامع دیکتاتوری، فاشیستی، توتالیتر و یا پدر سالار بزرگ شده اند و سپس به جوامع دمکراتیک مهاجرت می کنند، نسبت به کسانی که از جوامع دموکراتیک به جوامع دموکراتیک دیگری مهاجرت می کنند، در جامعه جدید مشکلات فرهنگی و اجتماعی بیشتری را در مسیر اینتگراسیون تجربه می کنند.
۳- میزان رشد صنعت و تکنولوژی و مدرنیته
مهاجرینی که در کشورهای غیر صنعتی و با عقب ماندگی تکنولوژیکی زندگی کرده اند، در جوامع صنعتی به لحاظ کار و حرفه با مشکلات بیشتری روبرو می گردند.
۴- نوع مذهب
مذهب و الگوهای رفتاری و ارزشی برخواسته از آن تاثیرات مهمی را بر پذیرش یکی از اشکال اینتگراسیون برجای می نهد. مثلا مسیحیانی که به کشورهای مسیحی دیگری مهاجرت می کنند، شرایط متفاوتی را نسبت به کسانی که از کشورهای مسلمان به کشورهای مسیحی مهاجرت می کنند دارا هستند.
۵- شرایط و روابط اجتماعی
افرادی که از کشورهای درگیر جنگ و نا امنی و یا اختالافات قومی و قبیله ای مهاجرت می کنند، زمانی طولانی برای بازیافت ثبات روحی- روانی خویش نیازمندند. و به همین دلیل زمان اینتگراسیون برای این گونه افراد طولانی تر می گردد.
۶- وضعییت تاهل و گستردکی خانواده
شرایط افراد مجرد و متاهل در جامعه جدید متفاوت است
۷- وضعیت اقتصادی
توانائیهای اقتصادی افراد مهاجر تاثیرات تعیین کننده ای را بر پروسه اینتگراسیون برجای می نهد.
۸- سن
کودکان و نوجوانان معمولا مدل متفاوتی را برای اینتگراسیون نسبت به افراد بزرگ سال طی می نمایند.
سایر ویژگیها مثل میزان تحصیلات، نوع زبان مادری، ویژگی های فردی ( بیماری ها، اختلالات روحی- روانی، اعتیاد، رنگ پوست )، تفاوتهای جغرافیائی و آب و هوائی کشورهای مبداء و مقصد مهاجرت و علت مهاجرت، در جای خود برای مهاجرین می توانند نقش ویژه ای ایفا نمایند و سبب پیشرفت سریع در پروسه اینتگراسیون گردند و یا بالعکس سبب دشواری هرچه بیشتر آن شوند.